سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نامه امام زمان "عج" به اسحاق قمی
نویسنده : محمد تقی خوش خواهش
تاریخ : دوشنبه 88 شهریور 9
زمان : ساعت 3:19 عصر

 




| نظر بدهید


نامه امام زمان به اسحاق بن یعقوب
نویسنده : محمد تقی خوش خواهش
تاریخ : دوشنبه 88 شهریور 9
زمان : ساعت 3:11 عصر

من بقیةالله هستم

احمد بن اسحاق قمی می گوید:
به حضور امام حسن عسکری (علیه السلام) رسیدم. می خواستم از ایشان سؤال کنم که جانشین آن امام همام (علیه السلام) کیست؟
بدون این که سؤال خود را بپرسم، حضرت (علیه السلام) خود فرمود:
ای احمد بن اسحاق! خداوند از زمان خلقت آدم (علیه السلام) تاکنون، زمین را از حجّت خویش خالی نگذاشته و تا قیامت نیز چنین خواهد بود تا به واسطه او بلا از اهل زمین دور ماند، و باران نازل شود، و زمین برکات خود را خارج کند.
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟
آن گاه امام حسن عسکری (علیه السلام) از جا برخاست و وارد اتاق شد و در حالی که پسر بچّه ای را که سه سال بیش تر نداشت در آغوش گرفته، خارج شد، چهره آن طفل چون ماه شب چهارده می درخشید.
امام (علیه السلام) فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نبود کرامتی که در نزد خدا و حجج الهی داشتی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. او هم نام و هم کنیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است، و زمین را آن گاه که از ظلم و جور انباشته شده باشد، پر از عدل و داد می کند.
ای احمد بن اسحاق! او در این اُمّت مانند حضرت خضر (علیه السلام) و ذی القرنین می باشد، خداوند او را از دیده ها غایب می کند، و هیچ کس غیر از آن ها که بر عقیده به امامت ثابتند و برای تعجیل در فرجش دعا می کنند، از مهلکه غیبت او رهایی نمی یابند.
عرض کردم: مولا جان! آیا علامتی هست که قلبم به آن اطمینان پیدا کند؟


در این هنگام، آن پسر بچه به زبان عربی فصیح گفت:

 من بقیّة الله در زمین، و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم.
پس از این که به طور آشکار مشاهده کردی، علامتی را جست و جو مکن!

آن روز خوشحال و شاد از محضر امام (علیه السلام) خارج شدم. فردا دوباره به حضور امام (علیه السلام) شرفیاب گردیدم و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! از آنچه به من ارزانی فرمودی بسیار مسرور شدم، امّا آن سنّت جاریه ای که فرمودی از خضر (علیه السلام) و ذی القرنین در ایشان موجود است، چیست؟

امام (علیه السلام) فرمود: غیبت طولانی او است.

عرض کردم: مگر غیبت او باید طولانی شود؟

فرمود: آری! قسم به خدا! آن قدر طولانی می شود که اکثر آنهایی که قایل به وجود او خواهند بود از عقیده خود باز خواهند گشت، و جز آنهایی که خداوند از آن ها به ولایت ما پیمان گرفته است، و ایمان را در قلب های آنها تثبیت نموده و آن ها را به روحی از ناحیه خویش تأیید فرموده، کسی در این اعتقاد باقی نمی ماند.

ای احمد بن اسحاق! این امری است از امور الهی و سرّی است از اسرار خدا، و غیبی است از اخبار پنهان خدا. آنچه را که به تو رساندم، نگه دار و پنهان نما و از شاکرین باش و فردای قیامت در اعلا علّیین در کنار ما باش! 

منبع : 
 کمال الدین، ج 2، ص 384 و 385، ما اخبر به الحسن بن علی العسکری (علیه السلام) ،
بحار الانوار، ج 52، ص 23 و 24.

 




| نظر بدهید


نامه امام زمان به اسحاق بن یعقوب
نویسنده : محمد تقی خوش خواهش
تاریخ : دوشنبه 88 شهریور 9
زمان : ساعت 3:8 عصر

 




| نظر بدهید


وصیتنامه شهید خوش خواهش
نویسنده : محمد تقی خوش خواهش
تاریخ : پنج شنبه 87 آذر 21
زمان : ساعت 10:34 عصر


 
به نام آن که جانم در دست اوست
به برکت انقلاب اسلامی این را فهمیده ام که زندگی بدون عشق معنا ندارد و هم این را
دانسته ام که داشتن روحیه ی عشق و عرفان خدایی بدون روحیه ی سلحشوری(( صوفیگری))
است و نیز دارا بودن روحیه ی سلحشوری بدون عشق و عرفان خدایی (( وحشیگری است در
بربریت .))

و داشتن روحیه ی سلحشوری همراه با عشق و عرفان خدایی خاص انسان اسلام
است .

خدایا : ما را و همه را هدایت کن که این گونه باشیم . دقیقا در همین رابطه است که
عازم جبهه های حق علیه باطل هستم و به همین دلیل بر آن شده ام که وصیت نامه ام را
بنویسم ، گو اینکه در جای دیگری در پشت عکسی از امام طرز فکر و خط مشی کلی ام را
چنین رقم زده ام : لن تنالو البر حتی تنفقو مما تحبون (( رستگار نمی شوید مگر آنچه
را که دارید انفاق کنید ))

من با امامم پیمان می بندم که به تبعیت از ایشان برای برپایی حق و عدالت لحظه ای
از پای ننشینم و این عهد نامه را با خون خویش امضا می نمایم تا مصداق آیه ی مبارکه
ی فوق باشم . باشد که خداوند گناهانم را ببخشاید و در این راه اگر سعادت یار شد و
شهید شدم ، خوش ندارم کسی در مرگم بگرید ، چه زندگی یعنی جهاد و در جهاد است که
((شهادت ))معنا می یابد و در شهادت (( سعادت )) .

برادرم بر من خرده مگیر که هنوز بهارانی چند از عمرم نگذشته  مرگ
را سعادت می دانم . مرگ سرخ مرام ماست
. کتاب ما که نامش ((خواندن
)) است چنین نسخه ای را برای پیروانش تجویز می کند و از حلقوم مبارک پیامبر پاک
ندا می رسد که : ((هر مذهبی رهبانیتی دارد و رهبانیت مذهب من نبرد است .)) و قرآن
ناطق امام علی (ع) نیز چنین است .

شیر روز است و پارسای شب . میلادش در کعبه کرامت اوست و شهادتش در مسجد سعادت او .
و سرور شهیدان عالم را می بینم که به پیشواز مرگ می رود . مرگی سرخ به سرخی لاله
ها .....

من مسلمانم . مسلمانی که محل عبادتش محراب نام دارد . من مسلمانم . مسلمانی که
پیرو و مرادش خمینی است . او نیز چون جدش فریاد رسا و مردانه اش را سر می دهد و
مریدانش را به مهمانی خدا می خواند . با این همه دانستی که عجیب نیست از این که
شهادت برایمان سعادت است چه ، این طریق صواب و روش رستگاری است .
و
من در این راه همرزم و همسنگر می خواهم و تو برادرم می توانی جنگجویی عارف باشی .

پروردگارا ! کمک کن که به امام و اصله ام وفادار باشم ، چه در این صورت است که به
قول سیدالشهدای کربلای ایران :

ما راست قامتان جاودانه ی تاریخ خواهیم ماند .




| نظر


دست نوشته ای از شهید احمدرضا احمدی
نویسنده : محمد تقی خوش خواهش
تاریخ : دوشنبه 87 آذر 4
زمان : ساعت 11:39 صبح
این نوشته رو قبلا توی وبلاگم نوشته بودم اما دلم نیومد این دفعه ننویسمش:

رتبه اول
کنکور سال 64

ساعتی قبل
از شهادتش.

چه کسی می
داند جنگ چیست ؟

چه کسی می
داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟

چه کسی می
داند جنگ یعنی سوختن،یعنی آتس،یعنی گریز به هرجا به هر جا که این جا نباشد .

یعنی
اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟دخترم چه شد؟

به راستی
ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم؟

کدام دختر
دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیندو اخبار آن را گوش دهد.

از قصه
دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟

از مظاهر
شرم و حیاچه کسی یاد می کندکه بی شرمان دامنشان را آلوده کردند.

و زنده
زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند!

کدام پسر
دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟؟؟

چه کسی در
هویزه جنگیده ، کشته شده وآنجا دفن گردیده؟؟؟

چه کسی
است که معنی این جمله را درک کند:

نبرد تن و
تانک؟اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟

چگونه سر
120 دانشجوی مبارز ومظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟

آیا می
توانید این مساله را حل کنید:

گلوله ای
از لوله  دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله
هزار متری شلیک می شود

و در
مبداء به حلقومی اصابت نموده وآن را سوراخ کرده و گذر می کند،

حالا
معلوم نمایید سر کجا افتاده ؟؟؟

کدام
گریبان پاره می شود ؟؟؟

کدام کودک
در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟؟

و کدام
وکدام.....؟؟؟

توانستید؟؟؟؟

اگر می
توانید این مساله را با دقت بیشتر حل کنید:

هوا
پیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت ده متری از سطح زمین ماشین لند کروزی را با سرعت
در جاده مهران دهلران حرکت می نمایید مورد اصابت موشک قرار می گیرد.اگر از مقاومت
هوا صرف نظر شود

معلوم
کنید کدام تن می سوزد کدام سر می پرد؟

چگونه
باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟؟؟؟

چگونه
باید آنها را غسل داد؟

و چگونه
بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟؟؟

چگونه می
توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟؟؟

چگونه می
توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه ی کتاب لانه
بگیریم؟

کدام
مساله را حل می کنی ؟ برای کدام امتحان درس می خوانی ؟

به چه
امید نفس می کشی ،کیف و کلاسروت را از چه پر می کنی ؟

از خیال ،
از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیف می گذارد؟

کدام
اضطراب جانت را می خورد ؟

دیر رسیدن
به اتوبوس ، دیر رسیدن به سر کلاس ،نمره گرفتن؟

دلت را به
چه چیز بسته ای؟

به مدرک،
به ماشین به قبول شدن در حوزه ی فوق دکترا؟؟

صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن.

آی پسرک
دانشجو به تو چه مربوط که است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟

به خاک
افتاده است؟

آی دخترک
دانشجو به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟؟؟

آنان را
زنده به گور کرده اند؟

هیچ می
دانستی ؟حتما نه!...

هیچ آیا
آنجا که کارون ،دجله و فرات به هم گره می خورد به دنبال آب گشته ای که اندکی

زبان
خشکیده ی کودکی را تر کنی و آن گاه که قطره ای نم یافتی؟

به امید
فراوان به بالین کودک رفتی تا سیرابش کنی؟

اما دیدی
که کودک دیگر آب ینمی خورد!

اما تو
اگر قاسم نباشی، اگر علی اکبر نباشی،

 

لا اقل حرمله مباش!.....

که خدا
هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر را به حسین پس نداد.

 

من نمی دانم فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد؟.....

 

پس بیا
حرمله مباشیم.......




| نظر



مرجع دریافت قالب ها و ابزارهای مذهبی
Design By : Ashoora.ir


 

پایگاه جامع عاشورا