وبلاگ :
مرامنامه عشاق
يادداشت :
روايت مجنون....
نظرات :
0
خصوصي ،
35
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يکي از اين آدما...
يک شبي مجنون نمازش را شکست،با وضو در کوچه ليلا نشست.
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام لدستش کرده بود.(شعرو يادم رفته:دي)آخرش خدا بهش ميگه:اي ديوانه ليلايت منم در پس پيدا و پنهانت منم