پيام
+
اکبر کاراته، الاغ شيميايي شدهاي رو از خونه خرابههاي آبادان پيدا و با کلي دوا درمون سرپاش کرد. يه خورجين انداخت روي الاغو روش نوشت: سوپر طلا، دربست به همه نقاط کشور!
يه بيسيم ميانداخت پشتش و به بچهها سواري ميداد و ازشون پول ميگرفت. يه روز بچهها مي خواستن مقر آبادان رو خاکريز بزنن تا ترکش کمتر به بچهها بخوره. هوا خيلي گرم بود. بيسيم زدن به اکبر کاراته:

محمد تقي خوش خواهش
91/6/26
محمد تقي خوش خواهش
-اکبر اکبر
-اکبر به گوشم
-اکبر بچهها تشنهاند، آب مي خوان
-به درک که تشنهاند!
-اکبر بچهها خستهاند، دارن ميميرن
-به درک که دارن ميميرن! چي ميخوايد؟
-شربتي، کمپوتي، چيزي. تو که الاغ داري بردار بيار
-آخه حيف اين الاغ من نيست که واسه شما شربت بياره؟!
محمد تقي خوش خواهش
اکبر کاراته يه سطل شربت درست کرد و چند تا کمپوت برداشت تا واسه بچهها ببره. بين نخلها که ميومد يه چيز عجيبي بين علفها ديد. پياده شد ببينه چيه که صداي "هورت، هورت" شنيد.
سر الاغ توي سطل شربت بود! اکبر سطل رو بکش، الاغ بکش! اکبر بکش، الاغ بکش! آخر سر اکبر سطل رو گرفت و سوار الاغ شد. به بچهها که رسيد گفت: «عزيزان بياييد. فرزندان رشيد اسلام بياييد. عجب شربتي براتون آوردم.»
اکبر هميشه قبل از شربت
محمد تقي خوش خواهش
اينبار نخورد و داد بچهها خوردن. مصطفي گفت: «چيه اکبر؟ چطور امروز ساقي نميخوره؟» اکبر گفت: «آخه حيف شما نيست؟ بايد اول شما عزيزان بخوريد.»
ليوان دوم رو که خواست بده، بچهها به شک افتادن. دورهاش کردند و گفتند: «اکبر بگو قصه چيه؟» اکبر گفت: «عزيزان رزمنده، دلاورها همه به دهن قشنگ سوپرطلا نگاه کنيد.» ديديم آب دهن و بيني الاغ اومده بيرون و معلومه کله الاغ تا نصفه توي شربت بوده.
محمد تقي خوش خواهش
حالمون بهم خورد! دستوپاي اکبر رو گرفتيم و انداختيمش توي رودخانه بهمنشير. اکبر کاراته جيغ ميزد: «تو روخدا. خفه ميشم. خاک بر سرت کنند الاغ خر! تو شربت رو خوردي کتکش رو من ميخورم! خاک بر سرت کنند الاغ! اگه من مُردم اونور جلوتو ميگيرم!»
نسيم♥
ااااييييي...:(
محمد تقي خوش خواهش
وييييييييي
*آسمان*
:))
*صبا*
ايييييييييييي بنده خداها :)))
*~*~*سعيد*~*~*
:)))))))))))))))))))))
ان سالهاي دوست داشتن
برادر من عزيز من چرا چرا چرا خداوندا بصيرمان کن /////// ان سالهاي دوست داشتني
.: ام فاطمه :.
يعني چي؟! چه مسخره!! از چيش خوشتون اومده لايک زدين؟!!!
*اخراجي*
:))))))))))))))))))))
محمد تقي خوش خواهش
خواهش ميکنم برادر چريک و رزمنده