پيام

محمد تقي خوش خواهش
91/9/24

+ ما يه روز مريض شديم 2 تا از رفقا اومدن عيادت ما دستشون درد نکنه سه تا سانديس دويست تومني گرفتن نفري يکي خورديم خيلي خوش گذشت کلي خنديديم موقع رفتن دنگ من ازم گرفتن...دي

زندگي كارواني 92/7/12

اين که خوبه ، رفقاي ما اومدن و کلاه عماد مغنيه منو زدن رفتن !

اصلن درستش هم همينه ...مايه بار رفتيم ملاقات دوستمون ، آبميوه اي که سهمش بود رو هم خودمون خورديم :دي

رفيق ما از کربلا اومده بود با هم پول گذاشتيم شيريني خامه اي گرفتيم روي جعبه شيريني نوشتيم از طرف محمد تقي خوش خواهش و اسم دوستاي ديگم هم نوشتم وقتي اومد شيريني و بهش داديم طرف قبل اين که بالا بره گفتم شيريني رو باز نمي کني همين که باز کرد قبل از تشکر همشو خورديم

داداشم با رفيقاش رفته بودن ملاقات معلموشن اسماشون رو نوشتن تو کاغذ انداختن تو کيسه کمپوت! :دي

گفتيد معلم ما پيش يه معلم کلاس کنکور ميرفتيم کلاس که تموم شد و بچه ها همه دانشگاه قبول شدن يه روز من و رفيقم با هم بوديم (ماه رمضون بود)استاد ما رو ديد و از بچه ها پرسيد يه چيزايي بهش گفتيم يه شب *شام*بياييد خونمون بچه ها ست به يکي کردن افطار رفتيم پيشش اون پولي که داده بوديم و ازش پس گرفتيم...دي

اندازه پول يه شام ، به معلم خوصيصتون داده بودين؟! :))

چه دوستاي دست ودلبازي!!!!!!! :)

البته منم کم اذيتشون نکردما