پيام
+
تا كه او بيشتر نفس ميزد
بيشتر* ميزدند زينب* را
تيغشان مانده بود در گودال
با سپر *ميزدند زينب* را
يكنفر بود و يك بدن اما
صدنفر *ميزدند زينب* را
خوابشان بُرد بچه ها سَر ِ شب
تا سحر* ميزدند زينب* را

* هاتف *
91/11/12
دوستدار شهيد علمدار
يا زينب
سيد علي حسيني
شعر از محمود کريمي بود ظهر شهادت امام رضا تو ساختمان ابراهيميان مشهد خونده بود
2-حجاب
آقاي محترم به دختر خانوم بي حجاب گفت : چرا موهاتو گذاشتي بيرون و خودنمايي ميکني ؟!
دختر گفت : ميخوام شوهر واسم پيدا بشه يکي بايد خوشش بياد تا ....
آقا گفت : " شوهري که با چند تا تار مو پيدا بشه شک نکن که با رژ لب يه نفر ديگه هم ميره .... "
مدرکشم : دادگاههاي خانواده!
محمد تقي خوش خواهش
تا سحر ميزدند زينب را....