سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
عمامه من کفن من....
نویسنده : محمد تقی خوش خواهش
تاریخ : شنبه 88 فروردین 22
زمان : ساعت 11:7 عصر

عمامه من کفن من....

به یاد فرمانده شهید مصطفی ردانی پور(25ساله به هنگام شهادت)

 

مرد اول توسل در جبهه ها مصطفی بود .اصلا همه چیز را در توسل می دید.برایش هم فرقی نمی کرد در سنگر خط شیر تنها نشسته باشد یا در بیابان دار خوین باشد به همراه هزار نفر.آنچه مصطفی را از همه متمایز می ساخت همین توسل و اخلاص وبندگی اش بود.

 

خیلی زود راهش را انتخاب کرد: شهادت. بارها و بارها ومی گفت :"راه من  پایانش شهادت است اگر جنگ بین ایران و عراق هم تمام شودجنگ با اسرائیل را در پیش رو داریم.آنقدر می جنگم تا به شهادت برسم"

 

فرمانده روهانی؟!.... بعضی از فرماندهان عالی  رتبه که مصطفی را نمی شناختند و برای اولین بار جوانی را در لباس روحانیت می دیدندکه در جلسات محرمانه نظامی وارد می شود.به طرح وتحلیل نقشه های عملیاتی می پردازد انگشت به دهان می ماندند.

 

ازدواجش با یک همسر شهید سیده بود.همه را دعوت کرد وکسی را از قلم نینداخت.یک کارت هم مخصوص امام رضا "ع" به مشهد آورده بود سه کارت دعوت  مخصوصبا خود به قم آورده بود 2 کارت دعوت برای حضرت معصومه و حضرت زهرا "ع" و کارت سوم برای امام زمان"ع" 2 کارت اول را در حرم حضرت معصومه "ع" انداخته بود کارت سوم را در چاه عریضه جمکران.

 

تا پیش از عروسی مرتب خداخدا میزد که دعوتش را قبول کنند . خضرت زهرا آمده بود به خوابش و فرموده بود:" چرا دعوت شما را رد کنیم؟چرا به عروسی شما نیاییم ؟کی بهتر از شما؟ببین همه آمدیم چون شما عزیز ما هستی!" 2 روز قبل عروسی رفت پشت بلنگو و با بغضی در گلو گفت : "عروسی من روزی است که در خون خود بغلتم."

 

سه روز بعد عروسی اش به جبهه رفت  .گمنام و بدون سمت فرماندهی .2  هفته بعد از مراسم عروسی اش (نهم مرداد1362 )بود :عملیات ولفجر 2..... منطقه حاجی عمران.روح بلند مصطفی دیگر تردیدی در رفتن نداشت.جسم پاکش نیز گمنامی و مفقودیت را انتخاب کرده بود.پیکر مطهرش هرگز پیدا نشد.در عمر کوتاه 25 ساله اش ره صد ساله را از میانبر ترین راها پیمود و به آرزوی همیشهگی اش لقا الله از طریق شهادت رسید.

 

 




| نظر



مرجع دریافت قالب ها و ابزارهای مذهبی
Design By : Ashoora.ir


 

پایگاه جامع عاشورا