درست در زمانی که ما بودیم و تو نبودی یا بهتر بگویم تو بودی و ما نبودیم یا اصلا نمی دانم چه بگویم بهتر است این گونه صحبتم را شروع کنم...
در حس و حال فیلم های هالیوودی چرخ می زدیم راه میرفتیم از آن لذت می بردیم لذت اصلی ما لذت بهترین بازیگر هالیوود و بالیوود بود حس هیجان و شادی ما با دیدن فیلم ها و ماجراهای تخیلی رقم
می خورد
آری تو را فراموش کرده بودیم درست در زمانی که عشق های واقعی با عشق های مجازی گره خورده بود.درست در زمانی که زندگیمان غرق سکه و تورم و دلار و... شده بود ....
هفته اول مهر آمد آری هفته تو....
پوستر ها رنگ تو را گرفتند مسولینمان چفیه تو را به گردن آویختند....همه جا صحبت از خاطرات تو شد همه جا بحث بر سر زندگی و رفتار و کردار تو شد...
خیابان ها اسم تو را بر لب گرفتند ....ریا و دو رویی ها سعی کردند خود را هم رنگ تو کنند ...نمی دانم چرا ولی می دانم(تو خود بهتر میدانی)
اری این هفته خوب و بد سعی کردند رنگ تو را بگیرند شکل و شمایل تو را .....
من بد، نیز این هفته سعی کردم رنگ و بوی تو را بگیرم ،اما رنگ واقعی تو تو را ...رنگ زندگی تو را
حتی رنگ عشق تو را....
همیشه در میان فیلم ها گم بودم راست بگویم غرق در دنیای مادیات بودم اصلا اهل دو رویی بودم اما این را از ته دل به تو می گوییم :
کل دنیا را به یک لبخند خاکی تو نمی دهم
| نظر