عشق را مجنون روایت می کند
از رشادت ها حکایت می کند
عشق یعنی تا خدا پرواز دل
پاکی از هرگونه آب و خاک و گل
از صدای ناله ادرک اخاک
از دو دست مانده بر دستان خاک
از حنین و بدر و خیبر با نبی
زخم های کینه بر آل علی
گریه های زینب و اطفال او
دیدن راس حسین و حال او
از قطار کودکان بی سپاه
بستن دست یتیم بی گناه
گویمت از مشک و از چشم و عمود
با تمام قدرتش آمد فرود
ناله ادرک اخاک بالا گرفت
قلب شاه نینوا درجا گرفت
زخم اکبر بس،دگر کافی نبود
کشتن کوچکترین مردش چه سود
دست مولایم که چون بالا رسید
تیر نامحرم گلوی تازه دید
اصغرش بر دست او پرپر زنان
گریه های مادرش پیش زنان
آب اگر میدادیش میشد هلاک
گو به من چیست آیا این ملاک
حق اصغر جرعه آبی نبود؟؟؟
راست گفتی اصغرش خاکی نبود
عشق را مجنون روایت کرد و رفت
دیدها را خون روایت کرد و رفت
محمدتقی خوش خواهش
91/8/12
هرچند از غم کربلا سرودم
اما معتقدم که عید غدیر اذن دخولی برای محرم است
| نظر