مصطفی رفیق صمیمی من بود
از 6 سالگی با هم آشنا شدیم
بچه سر زبون داری بود
پیش دانشگاهی بودیم اومد گفت چی دوست داری مهمونت کنم
گفتم چی شده مگه گفت حوزه قبول شدم
اول فک می کرد قم قبول شده بعد طی مشکلاتی اومد حوزه علمیه تهران-چیذر
بچه فوق العاده باصفایی بود
با ارتباط عمومی فوق العاده بالا
ده بیست نفر و مسجدی و هیئتی کرده بود
مصطفی نه تنها یه رفیق خوب بود واسم بلکه یه مشاور خوب هم بود
بیشتر اوقات با هم بودیم
تمام خنده شوخی هامون با هم بود
ایام فاطمیه هیئتمون دو شب مراسم داشت
شب دوم وقتی روضه خوندم و مراسم تموم شد رفتم با بچه سلام علیک کنم دیدم صدای مصطفی انگار از ته چاه در می آد گفتم چرا صدات این جوری شده؟
گفت بد روضه می خونی این جوری میشه دیگه داداش
دو سال قبل برنامه محرمش این بود بعد از ظهر میرفت هیات رایت العباس(حاج محمود کریمی) بعدش هیئت الرضا(حاج عبدالرضا هلالی) بعدش هیئت عشاق العباس(حاج روح الله بهمنی)
اما سال قبل برنامش این بود مجلس خونگی حاج آقا مجتبی تهرانی می رفت
من مصطفی خیلی به هم نزدیک بودیم
صبح روز پنجشنبه (امروز 15 هم تیر شما یه هفته قبل و حساب کن) با هم رفتیم مغازه یکی از رفقا (روز کنکور ریاضی) داشت خاطرات دوران کنکورش و برام تعریف می کرد
چقدر خندیدیم
گفتم بعد از ظهر چی کاره ای گفت می خوام برم کوه فردا میام
روز جمعه سات حوالی چهار و نیم بهم زنگ زدن مصطفی مرده
من هنگ کردم مات و مبهوت پرسیدم این چه شوخیه که می کنید
گفتن نه حقیقت داره
گفتم چه جوری گفت سنگ افتاد رو کمر مصطفی بعد مصطفی خون ریزی داخلی کرد مرد
با هلی کوپتر پایین آوردنش
مصطفی رفیق صمیمی من
طلبه حوزه علمیه چیذر
رفیق خوش خنده من
از دنیا رفت
تا حالا این قدر مرگ و به خودم نزدیک ندیده بودم
ولی مرگ مصطفی فقط من و یاد یه حرف انداخت
تو خودت چی کار کردی؟؟؟؟
اگه حضرت عزرائیل اومد آماده هستی؟؟؟؟
اگه پرسیدن من ربک چی داری بگی؟؟؟
خدایا شب اول قبر،فشار قبر،سرازیری قبر،سوال نکیر و منکر قبر،علی و اولاد علی به دادمون برسان....
راستی تو پرانتز بگم پیراهنی که مصطفی تو هیئت می پوشید و با هاش دفن کردن
مصطفی داداش بدون تا ابد به یادتم.....
| نظر