سخنان مقام معظم رهبری در بین جوانان استان گیلان :
شهید
املاکی شما ؛ (جانشین لشکر قدس گیلان) ، که توی میدان جنگ شیمیایی زدند و
خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود. بسیجی بغلدستش ماسک نداشت ، شهید
املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش ! ، قهرمان یعنی این
! ، البته هر دو شهید شدند. هم املاکی شهید شد و هم آن بسیجی شهید شد اما
این قهرمانی مانند اینها که از بین نمی روند. زنده اند ، هم پیش خدا زنده
اند ، هم دردل ما زنده اند و هم در فضای زندگی و ذهنیت ما زنده اند
فرمانده شهیدی که ماسک محافظت شیمیایی خود را به یک سرباز داد !
فرمانده شهید حسین املاکی خوشتمی
، فرزند رحمت الله ، در روستای «کولاک محله» ، از توابع شهرستان لنگرود در
استان گیلان به دنیا آمد. تولد او با ایام عاشورای حسینی مصادف بود پس
نامش را «حسین» نهادند. حسین چهارمین فرزند خانواده بود.
در
کودکی جهت فراگیری قرآن کریم به مکتب خانه رفت و خواندن قرآن را فراگرفت.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان مصباح کومله به اتمام رسانید. در همان کودکی
فردی پر تلاش و کوشا بود و تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه دکتر معین
آغاز کرد. در کنار تحصیل در امور کشاورزی به خانواده کمک می کرد.
پدرش
در مورد خصوصیات اخلاقی وی در نوجوانی چنین می گوید : «پسری آرام بود و
آزارش به کسی نمی رسید. درعین حال درس خوان و با انضباط بود و برای انجام
فرائض یومیه به مسجد می رفت.»
دوران
متوسطه را در دبیرستان خدمات بهداشت لنگرود مشغول به تحصیل شد. در سال های
آخر دبیرستان با اهداف انقلابی امام آشنا شد و مبارزات مخفی با رژیم پهلوی
را آغاز کرد و در اوایل نهضت فعالانه در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می
جست. بعد از پیروزی انقلاب در مبارزه با ضد انقلاب و اشرار داخلی فعالیت
چشمگیری داشت.
بعد
از اخذ دیپلم در20/6/1359 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
لنگرود درآمد و به عنوان مسئول اکیپ مشغول خدمت شد. مدتی مسئول تربیت بدنی
سپاه لنگرود بود. چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی در شهریور 1359 به همراه
اولین نیروهای اعزامی استان گیلان به سوی جبهه شتافت و در سرحدات مرزی قصر
شیرین و سر پل ذهاب مستقر گردید. از
28 خرداد 1360 لغایت 18 شهریور 1360 نیز به عنوان مامور رسمی سپاه در تیپ
کربلا مشغول به خدمت شد. در سال 1361 در عملیات رمضان حضور یافت و بعد از
آن عملیات به همراه هفت نفر از همرزمان لنگرودی خود وارد اطلاعات-عملیات
تیپ کربلا شد و بعد از یک دوره آموزش فشرده مقدماتی جهت شناسایی به خط
مقدم اعزام شدند.
سیروس
اکبری-یکی ازدوستان حسین- می گوید: «او بسیار متعبد بود و من بارها او را
در نماز شب دیده بودم.» همرزم دیگرش عباس صیغلی پور در این باره می گوید:
«در امور مذهبی وانجام فرائض بسیار مخلص بود و به لحاظ حساسیت کار اطلاعات
، بچه ها زیاد متوسل به ائمه اطهار می شدند و هر شب بعد از نماز مغرب و
عشا مراسم دعا برگزار می کردند و ایشان نیز مرتب شرکت می کرد.»
پدر
حسین نیز می گوید: «همه شیفته اخلاق او بودند ، جذابیت خاصی داشت ، نهایت
عطوفت و مهربانی درایشان بود.» املاکی ، در مدت حضور در جبهه در عملیات های متعدد از جمله «ثامن الائمه» ، «فتح المبین» ، «بیت المقدّس» ، «رمضان» و «محرم» شرکت داشت.
در
سال 1361 تصمیم به ازدواج گرفت و مراسم عقد وازدوا ج او باخانم زهرا محرمی
، بسیار ساده و مختصر ، در مسجد محله بر پا شد. اما بیش از دوازده روز از
ازدواج او نگذشته بود که عازم جبهه های جنگ گردید. در 19 آبان 1362 اولین
فرزندش- مرضیه- متولد شد و او حدود پنج ماه پس از تولد دخترش موفق به دیدن
او گردید. از 14 تیر 1361 تا 20 تیر 1364 در لشکر کربلا حضور داشت و در
بدو امر مسئول محور یکم اطلاعات-عملیات و پس از عملیات محرم مسئولیت واحد
اطلاعات-عملیات لشکر 25 کربلا را عهده دار شد. در این مدت نیز در واحد
اطلاعات ، در عملیاتهای زنجیره ای «قدس 1 و 2» نقش بسزائی داشت.
شجاعت
از خصوصیات بارز او بود تا جایی که حضورش در میان همسنگرانش موجب آرامش و
اطمینان می شد. هر کس با او برخورد می کرد تحولی در او ایجاد می
شد. با وجود اینکه مسئول اطلاعات لشکر بود ولی شخصاً در ماموریتهای
شناسایی خطوط دشمن شرکت می کرد و شناسایی هایش بسیار دقیق و قابل استناد و
طرح ریزی بود. در سال 1364 دومین فرزندش راضیه به دنیا آمد.
برادرش
درباره چگونگی رفتار او با خانواده می گوید: «رفتارش نسبت به خانواده و
همسر و فرزند بسیار محترمانه بود و کمتر عصبانی می شد.» پدر حسین نیز می
گوید: «هرگز با فرزندان خود بد رفتاری نمی کرد ، آنها را خیلی دوست می
داشت و احترام می کرد و به آنها راه و رسم زندگی را می آموخت.»
بعد
از انجام عملیات «والفجر 8» در منطقه عمومی فاو سایر همرزمانش از جمله
سرداران شهید مهدی خوش سیرت و حسین رضوانخواه ، وارد تیپ قدس شدند و به او
پیوستند. آن ها فرماندهی گردان های پیاده را عهده دار شدند و تیپ ویژه قدس
درردیف یگانهای منظم سپاه قرارگرفت و ماموریّت های آفندی برون مرزی نیز به
این تیپ محوّل گردید.
در همین سال بود که سلمان -سومیّن فرزند او- به دنیا آمد.
املاکی
با توجّه به شایستگی هایی که از خود نشان داده بود به عنوان فرمانده تیپ
یکم لشکر قدس و پس از مدت کوتاهی با حفظ سمت ، به قائم مقامی فرماندهی
لشکر قدس گیلان منصوب گردید.
او
ماموریت های آفندی را دنبال می کرد و مستقیماً به همراه گردان های رزمی
فرماندهی عملیات را به عهده داشت. با انجام موفقیّت آمیز عملیّات «نصر4»
ارتفاع زازیله و شهر ماووت عراق را آزاد کردند. در این عملیّات بر اثر
اصابت ترکش از ناحیه دست راست مجروح شد ولی با همان حال در خطوط مقدّم
باقی ماند.
در اواسط سال 1366 به هنگام انجام ماموریتی به اتفاق سردار شهید فرهاد لاهوتی –فرمانده
گردان سلمان- دچار سانحه رانندگی گردید. در این سانحه فرهاد لاهوتی به
شهادت رسید و او در حالی که به شدت مجروح شده بود با هلیکوپتر به
بیمارستان منتقل گردید و بعد از بهبودی نسبی بار دیگر به سوی جبهه ها
رهسپار شد.
شانه دری و جاده سید صادق به تصرف نیروهای خودی در آمد.
درکسوت
فرماندهی لشکر در عملیّات «بیت المقّدس6» شرکت جست و بعد از آن در عملیات
«والفجر10» در منطقه عمومی سید صادق- شانه دری حضور داشت. با شکستن مقاومت
نیروهای عراقی در 9 فروردین 1367 دشمن بعثی ،
برای پیشگیری از تداوم عملیات رزمندگان اسلام ، با انواع سلاح های شیمیایی
منطقه را مورد حمله قرار داد که بر اثر آن تعدادی از رزمندگان به شهادت
رسیدند.
در
این هنگام ، حسین متوجه رزمنده ای شد که ماسک ضدّ شیمیایی نداشت به سرعت
ماسک خود را به او داد. اما خود به همراه دیگر یاران ، همچون محمّد اصغری
خواه -فرمانده گردان کمیل- دکتر محمّد جیبی پور و سیّد عباس موسوی و ...
پس از حدود هفتاد و پنج ماه حضور در جبهه به شهادت رسید.
آزادگانی
که در عملیّات «والفجر10» به اسارت رفته بودند ، می گویند: «اکثر
فرماندهان عراقی در برخورد اولیه به هنگام بازجویی ، از آخرین وضعیت حسین
املاکی سوال می کردند و در پی کسب خبر درباره او بودند.» پیکر شهید املاکی
به زادگاهش انتقال یافت و در آنجا به خاک سپرده شد.
از وی به هنگام شهادت دو دختر به نام های مرضیه -پنج ساله- و راضیه -سه ساله- ویک پسر به نام سلمان –دوساله- به یادگار مانده است.
برچسب ها: شهید حسین املاکی (1)، قهرمان یعنی این (1)، سخنان مقام معظم رهبری در مورد شهید املاکی (1)، | نظر